برنامه اتمی جمهوری اسلامی؛ یا پایان از بیرون با موشک، یا پایان از درون با پوسیدگی



جمهوری اسلامی، از زمانی که در اواخر دهه ۱۳۶۰ شمسی احساس کرد برای بقای خود نیاز به یک ابزار بازدارنده دارد، پروژه‌ هسته‌ای را به عنوان ستون فقرات راهبردی خود آغاز کرد. نه برای انرژی، نه برای رادیودارو، بلکه برای بقا در جهانی که او را طرد شده و ناهمگون می‌دانست. از همان ابتدا، برنامه اتمی با هدف ساخت بمب دنبال شد و به موازات آن، برنامه موشکی و شبکه نیابتی در منطقه گسترش یافت؛ همه با هدف ایجاد توازن قوا به نفع رژیم و تهدید مستقیم اسرائیل. اکنون، پس از بیش از سه دهه سرمایه‌گذاری مالی، امنیتی و ایدئولوژیک، این پروژه به گلوگاه تعیین سرنوشت نظام بدل شده است. از منابع مالی، انسانی و سیاسی کشور را صرف برنامه‌ای کرده که در ظاهر برای "استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای" معرفی شده، اما واقعیت‌ها و شواهد نشان می‌دهند که هدف اصلی آن، رسیدن به توان بازدارندگی اتمی و تثبیت جایگاه منطقه‌ای و ایدئولوژیک نظام بوده است. برنامه‌ای که به‌طور هم‌زمان با توسعه موشک‌های بالستیک و حمایت مالی از نیروهای نیابتی در منطقه دنبال شده و اکنون در نقطه‌ای حساس از تاریخ قرار دارد.

جمهوری اسلامی این مسیر را پس از آن آغاز کرد که در دهه ۶۰ شمسی خود را وصله ناجوری برای نظم جهانی احساس می‌کرد. برنامه اتمی برای نظام، نه صرفاً یک پروژه علمی، بلکه ابزاری برای بقا، تهدید و چانه‌زنی بود. این رژیم از همان ابتدا تلاش کرد تا با ساختن سایه‌ای از بمب اتمی، موقعیت خود را تثبیت کرده و همزمان با تغذیه شبه‌نظامیان در لبنان، عراق، یمن و سوریه، پروژه محاصره اسرائیل را پیش ببرد. هدف نهایی، نابودی اسرائیل بود؛ هدفی که رسماً در ادبیات حاکمیت بارها تکرار شده است.

امروز، پس از چهار دهه، این پروژه به نقطه انفجار رسیده است. دیدار اخیر ترامپ و نتانیاهو در کاخ سفید، نقطه عطفی در این مسیر بود. نتانیاهو صریحاً گفت که برنامه اتمی جمهوری اسلامی باید به شیوه لیبی برچیده شود، یعنی به‌طور کامل، علنی و برگشت‌ناپذیر تسلیم و امحا شود. ترامپ نیز بر شفافیت این برچیده شدن تأکید کرد تا دنیا شاهد باشد و تکرار تجربه فریب‌کاری‌های پیشین رخ ندهد.


این شروط، اگر اجرایی شوند، اساس و ماهیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را از معنا تهی خواهند کرد. چرا که رژیم بدون پروژه تهدید و آشوب، کارکرد خود را از دست خواهد داد. اگر رژیم زیر بار این شروط نرود، به احتمال زیاد با حمله نظامی و شاید فروپاشی تمام‌عیار مواجه خواهد شد. اگر هم بپذیرد، چیزی از هویتش باقی نمی‌ماند.

اما فریب در ذات نظام جمهوری اسلامی است. این احتمال وجود دارد که رژیم با «تسلیم کنترل‌شده» برای حفظ ظاهر موافقت کند، در حالی که مسیر مخفیانه برنامه‌ها را ادامه دهد. آن‌چه قطعی‌ست، این است که «ملا بدون دندان»، یعنی رژیمی بدون هویت و رعب؛ و چنین موجودی، یا به‌سرعت فرو می‌پاشد یا در ساختار قدرتش شکاف ایجاد می‌شود که در نهایت به زوال تدریجی منتهی خواهد شد.

جمهوری اسلامی اکنون بر لبه تیغی ایستاده که هر دو سمت آن بوی پایان می‌دهد؛ یا پایان از بیرون با موشک، یا پایان از درون با پوسیدگی. 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

فرار هدایت‌الله فرزادی، رئیس بدنام زندان اوین، پیش از حملات اسرائیل

نیویورک تایمز: اکنون «مسئله جمهوری اسلامی» محدود به بحث هسته‌ای نیست؛ ذات این رژیم معضل اصلی است!