تحقیر مردمی که زنده در جهنم‌اند | از قبر و نکیر و منکر تا فقر، شکنجه، و گرسنگی هرروزه

 






در کشوری که امروز با تداوم حکومتی ضد ایرانی،  نان، دارو، آزادی و کرامت انسانی به کالایی کمیاب بدل شده، حاکمیت جمهوری اسلامی پروژه‌ای نمایشی به نام «ساعت به وقت بهشت» را با افتخار در فومن اجرا می‌کند؛ پروژه‌ای که در آن آتش واقعی زیر غرفه‌هایی به نام «جهنم» شعله‌ور است، و مردم را از قبر، نکیر و منکر، و پل صراط عبور می‌دهند تا از «عاقبت گناه» بترسند. اما در این میان یک حقیقت را نادیده می‌گیرند: مردم ایران دیگر از جهنم نمی‌ترسند، چون سال‌هاست آن را زندگی می‌کنند.



سرکرده سپاه فومن با افتخار از پروژه‌ای به نام «ساعت به وقت بهشت» رونمایی کرده که در آن فضایی شبیه به جهنم ساخته شده؛ جهنمی با آتش واقعی، غرفه‌هایی برای «گناهان کبیره»، قبر، نکیر و منکر، و پل صراط!

اما حقیقت این است: جهنمی که محسن جعفری سرکرده سپاه از آن سخن می‌گوید، ۴۵ سال است که جمهوری اسلامی آن را برای مردم ایران ساخته و به‌طور کامل پیاده کرده است.

جهنم واقعی نه در یک نمایشگاه توریستی با تأیید آخوند های مفت خور و زالو  که در کوچه‌ پس‌کوچه‌های تهران و فومن و زاهدان و اهواز در جریان است. در صف نان و دارو. در زندان‌های مملو از جوانان آزادی‌خواه. در نگاه وحشت‌زده زنان و دخترانی که برای یک تار مو باید به گشت ارشاد پاسخ پس دهند. در فریاد پدری که نمی‌تواند شهریه مدرسه فرزندش را بدهد. در اشک مادری که فرزندش در خیابان به ضرب گلوله حکومت کشته شد.

از آتش نمادین تا آتش واقعی: مردم ایران در آتش می‌سوزند



محسن جعفری می‌گوید در پروژه «ساعت به وقت بهشت»، مردم از مراحل «وضعیت قبر» و «عبور از پل صراط» می‌گذرند تا با عواقب گناه آشنا شوند. اما مردم ایران، روزانه از پل صراطِ واقعیِ جمهوری اسلامی می‌گذرند: پلِ تورم افسارگسیخته، بیکاری مزمن، فقر فزاینده، تبعیض سیستماتیک، و ناامیدی مطلق.

آتش واقعی همان شعله‌هایی است که زندگی کارگران معترض را در خیابان‌ها می‌بلعد، که رؤیای جوانان این سرزمین را در میانه‌ی بحران مهاجرت، فرار مغزها، و پناهندگی نابود می‌کند. آنچه در فومن به نام «کار فرهنگی بزرگ» تبلیغ می‌شود، در واقع یک پروژه بی‌شرمانه روان‌پژوهی حکومتی برای القای ترس و اطاعت است.



از گلوله تا گول زدن: نسخه جمهوری اسلامی برای «فرهنگ‌سازی»

آنچه «کار فرهنگی» نام گرفته، همان سیاست دیرینه جمهوری اسلامی‌ست: جا انداختن ترس، گناه، اطاعت و انفعال از طریق ابزارهای مذهبی، نمایشی، و نظامی. در حالی که مردم حتی توان تأمین دارو و درمان ندارند، حکومت با نمایش «غول‌پیکرهای نظامی» در غرفه‌های جهنم، پیام واضحی دارد: ما شما را هم در زمین سرکوب می‌کنیم، هم در آخرت با تهدیدهای تخیلی شکنجه می‌دهیم!

نهادهایی که باید برای رفاه و امنیت مردم تلاش کنند، حالا به طراحان کابوس‌های نمایشی و شکنجه‌های روانی بدل شده‌اند. وقتی نان نیست، وقتی آب نیست، وقتی امید نیست، چه چیزی مسخره‌تر از آن است که حکومت، برای «عبرت گرفتن» از گناه، ماکت جهنم بسازد؟ آن هم در کشوری که آمار افسردگی، خودکشی، و بی‌خانمانی هر روز بیشتر می‌شود.

تأیید «مراجع قم»؛ همراهی نهاد دین با دستگاه سرکوب

تأکید بر تأیید این پروژه از سوی «مراجع تقلید قم»، تنها یک چیز را ثابت می‌کند: پیوستگی ساختاری دین حکومتی با ابزارهای سرکوب و مهار مردم. مذهب در جمهوری اسلامی نه پناه انسان است، نه آرامش‌بخش جان‌ها؛ بلکه چماق روانی و ابزار مهندسی ترس و کنترل است. از مجلس گرفته تا سپاه، از مراجع تقلید تا شورای نگهبان، همه در یک سیستم یک‌پارچه برای به زانو درآوردن جامعه، مشارکت فعال دارند.

مردم جهنم را زندگی می‌کنند، نیازی به نسخه آزمایشی‌اش نیست

مردم ایران، نیازی به ماکت جهنم ندارند. آن‌ها هر روز در خیابان، در خانه، در بیمارستان، در محل کار، با تمام وجود جهنم را نفس می‌کشند. کشوری که جوانانش برای گرفتن پاسپورت باید از هفت خوان دستگاه‌های امنیتی گذر کنند، که خانواده‌ای برای خرید گوشت باید ماهها صبر کند، که زن بودن جرم است، که صدای مخالف به زندان و طناب دار ختم می‌شود، سال‌هاست که به نسخه‌ی واقعی جهنم بدل شده است.

آنچه در فومن می‌گذرد، صرفاً یک اجرای نمایشی نیست؛ بیانیه‌ای است از حاکمیتی که قصد ندارد ایران را از جهنم خارج کند، بلکه می‌خواهد این جهنم را زیباتر و مؤمنانه‌تر برای مردم بازسازی کند.

این حکومت، نه تنها زندگی ایرانیان را به جهنم بدل کرده، بلکه حالا تلاش دارد همان جهنم را با نورافکن و ماکت و آتش واقعی، زیبا و مشروع جلوه دهد. گویی قصد دارد وحشت را بدل به سرگرمی کند و سرکوب را با مفاهیم دینی تزیین کند. اما حقیقت ساده است: تا زمانی که جمهوری اسلامی بر قدرت است، این جهنم هر روز شعله‌ورتر خواهد شد. هر روز، با فقر عمیق‌تر، با سرکوب خشن‌تر، با فساد گسترده‌تر، و با سقوط بیشتر آرزوها و امیدهای یک ملت.

در این سرزمین، تا زمانی که این رژیم باقی‌ست، نه بهشت معنا دارد، نه جهنم تخیلی؛ تنها واقعیتی که باقی می‌ماند، خاکستری است از ایران و ایرانیانِ سوخته، در آتشی که نه از آخرت، بلکه از بی‌رحمی همین دنیا بر آن‌ها تحمیل شده است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

فرار هدایت‌الله فرزادی، رئیس بدنام زندان اوین، پیش از حملات اسرائیل

برنامه اتمی جمهوری اسلامی؛ یا پایان از بیرون با موشک، یا پایان از درون با پوسیدگی

نیویورک تایمز: اکنون «مسئله جمهوری اسلامی» محدود به بحث هسته‌ای نیست؛ ذات این رژیم معضل اصلی است!